عنوان |
مطالعه ای بر مکتب پدیدارشناسی |
سال تهیه : 1403 | تعداد اسلاید : 48 |
فرمت فایل : ppt - pptx | نوع فایل : پاورپوینت |
کیفیت : طلایی | مناسب : دانشجویان |
مکتب پدیدارشناسی یکی از مکاتب فلسفی مهم است که در اوایل قرن بیستم توسط فلسفه نامه نویس آلمانی ادموند هوسرل ابداع شد. پدیدارشناسی به عنوان یک روش فلسفی و روانشناسی برای بررسی تجربه و آگاهی انسان از دنیا شناخته می شود.
این پاورپوینت در 48 اسلاید تهیه شده و در ادامه نیز تصویر مربوط به اسلاید شماره 3 آن قرار داده شده است:
در مکتب پدیدارشناسی، تجربه مستقیم و آگاهی فرد از دنیا به عنوان موضوع اصلی مورد بررسی قرار میگیرد. این مکتب تأکید دارد که برای درک و تفسیر دقیق تجربه، نیاز است که به شیوه های مختلف آگاهی و تجربه فرد در دنیا توجه شود.
در این روش، پژوهشگران به دنبال درک عمیق و دقیق از تجربه های فردی هستند و سعی می کنند تا به دقت به تفاوت ها و تفاوت های فردی در تجربه ها پرداخته و آن ها را تحلیل کنند. این روش به طور خاص به بررسی ساختار و معنای تجربه های فردی می پردازد و سعی دارد تا به درک عمیق تر و جامع تر از واقعیت بپردازد.
مکتب پدیدارشناسی به عنوان یک روش تحقیقاتی در حوزه های مختلف علوم انسانی و اجتماعی نظیر فلسفه، روانشناسی، علوم اجتماعی و هنر به کار گرفته می شود.
در ادامه، تصویر مربوط به اسلاید شماره 40 این پاورپوینت قرار داده شده است:
۱. پدیدار (Phenomenon):
مفهوم بنیادی پدیدارشناسی، “پدیدار” است. پدیدار به هر آنچه که در آگاهی ما آشکار میشود، اعم از اشیاء، افکار، احساسات و تجربیات درونی، اشاره دارد. به عبارت دیگر، پدیدارها همان “تجربه زیسته” ما از جهان هستند.
۲. تقلیل پدیدارشناختی (Phenomenological Reduction):
این فرایند، هسته اصلی روش پدیدارشناسی را تشکیل میدهد. در تقلیل پدیدارشناختی، تلاش میکنیم تا با کنار گذاشتن تمام پیشفرضها و باورهایمان، به “تجربه ناب” و “ذاتی” پدیدهها دست یابیم. به عبارتی، هدف این است که به پدیدهها “همانطور که هستند” نگاه کنیم، بدون اینکه آنها را با مفاهیم و نظریههای از پیش تعیینشده، تفسیر یا تحریف کنیم.
۳. قصد و آگاهی (Intentionality and Consciousness):
از دیدگاه پدیدارشناسی، آگاهی، ذاتاً “قصدمند” است. به این معنا که آگاهی ما همواره به چیزی معطوف است، چیزی را درک میکند یا به آن توجه دارد. در واقع، آگاهی و قصد، دو روی یک سکه هستند و از یکدیگر تفکیکناپذیرند.
۴. بینذهنیت (Intersubjectivity):
پدیدارشناسی، صرفاً به تجربیات فردی نمیپردازد، بلکه بر “جهان مشترک” و “بینذهنیت” نیز تأکید میکند. این مفهوم بیانگر آن است که تجربیات ما در خلأ رخ نمیدهند، بلکه در ارتباط و تعامل با تجربیات دیگران شکل میگیرند.
۵. زمانمندی (Temporality):
از دیدگاه پدیدارشناسی، زمان، امری ذاتی و جداییناپذیر از تجربه ماست. به این معنا که ما همواره در جریان زمان زندگی میکنیم و تجربیات ما در گذر زمان شکل میگیرند.
۶. ساختار (Structure):
پدیدارها، صرفاً مجموعهای از اجزاء مجزا نیستند، بلکه دارای “ساختار” هستند. به این معنا که اجزاء یک پدیده، به یکدیگر مرتبط و در هم تنیده هستند و معنا و هویت خود را از این روابط کسب میکنند.
۷. Lebenswelt (جهان زندگی):
این مفهوم به “تجربه روزمره” و “جهان زیسته” ما اشاره دارد. Lebenswelt، دنیایی است که در آن زندگی میکنیم و با آن انس گرفتهایم. این دنیا، شامل اشیاء، مکانها، افراد، فعالیتها و روابطی است که در زندگی روزمره ما نقش دارند.
۸. Epoché (اپوخه):
اپوخه، اصطلاحی یونانی به معنای “معلق کردن” یا “بهکنار گذاشتن” است. در پدیدارشناسی، اپوخه به معنای “معلق کردن پیشفرضها” و “نگاه بیطرفانه” به پدیدهها است.
۹. Dasein (بودن):
این اصطلاح آلمانی، به “وجود انسان” یا “بودن انسان” اشاره دارد. Dasein، مفهوم محوری در فلسفه مارتین هایدگر، فیلسوف پدیدارشناسی، است.
۱۰. Hermeneutics (هرمونتیک):
هرمونتیک، به “علم تفسیر” یا “فهم معنادار” متون و پدیدهها اشاره دارد. در پدیدارشناسی، هرمونتیک نقشی کلیدی در تجزیه و تحلیل و تفسیر تجربیات زیسته ایفا میکند.
اینها تنها تعدادی از مفاهیم کلیدی در مکتب پدیدارشناسی هستند. برای درک عمیقتر این مفاهیم، مطالعه آثار فیلسوفان برجسته این مکتب، مانند ادموند هوسرل، مارتین هایدگر، موریس مرلو-پونتی و امانوئل لویناس، ضروری است.
این روش به پژوهشگران اجازه می دهد تا به شکل عمیق تر و با دقت بیشتر به تجربه های فردی و گروهی نگاه کنند و درک بهتری از آگاهی و تجربه انسان به دست آورند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.