| عنوان |
مطالعه ای بر نظریه روانشناسی ژان پیاژه: نقدها و کاربردها |
| سال تهیه : 1404 | تعداد اسلاید : 21 |
| فرمت فایل : ppt-pptx | نوع فایل : پاورپوینت |
| کیفیت : طلایی | مناسب : دانشجویان |
نظریه روانشناسی ژان پیاژه، که به طور گسترده به عنوان نظریه رشد شناختی شناخته میشود، یک چارچوب جامع برای درک چگونگی رشد تواناییهای ذهنی و فکری کودکان از دوران نوزادی تا بزرگسالی است. پیاژه، روانشناس سوئیسی، معتقد بود که کودکان صرفاً پذیرندگان منفعل اطلاعات نیستند، بلکه دانشمندان کوچکی هستند که به طور فعال در حال ساختن دانش و درک خود از جهان پیرامونشان از طریق تعامل و تجربه هستند.
این پاورپوینت در 21 اسلاید تهیه شده و در ادامه نیز تصویر مربوط به اسلاید شماره 2 آن قرار داده شده است:
بنیان نظریه روانشناسی ژان پیاژه بر مفهوم “معرفتشناسی ژنتیک” قرار دارد؛ “ژنتیک” در اینجا نه به معنای وراثت بیولوژیکی، بلکه به معنای “پیدایش” و ریشه شکلگیری دانش است. پیاژه که پیشینهای در زیستشناسی داشت، هوش را یک فرآیند انطباقی میدید که به بقای ارگانیسم کمک میکند. او معتقد بود که ذهن کودک برای سازماندهی تجربیات خود، ساختارهایی ذهنی به نام “طرحواره” (Schema) میسازد که مانند پروندههایی برای دستهبندی اطلاعات عمل میکنند. رشد شناختی از طریق تعامل مداوم این طرحوارهها با محیط رخ میدهد. این فرآیند از طریق دو مکانیزم مکمل پیش میرود: “جذب” (Assimilation) و “انطباق” (Accommodation). در فرآیند جذب، کودک اطلاعات جدید را در طرحوارههای موجود خود جای میدهد؛ برای مثال، کودکی که طرحوارهای برای “پرنده” (موجودی که پرواز میکند و بال دارد) ساخته، ممکن است یک پروانه را نیز “پرنده” بنامد. اما زمانی که تجربه جدید با ساختار فعلی نخواند، “عدم تعادل” شناختی رخ میدهد و کودک را به سمت فرآیند انطباق سوق میدهد. در انطباق، کودک طرحواره موجود را تغییر میدهد یا یک طرحواره کاملاً جدید میسازد تا اطلاعات جدید را بپذیرد؛ مثلاً یاد میگیرد که دسته جدیدی به نام “حشره” وجود دارد. این حرکت پیوسته از تعادل به عدم تعادل و سپس رسیدن به یک تعادل شناختی جدید و پیچیدهتر، که پیاژه آن را “تعادلجویی” (Equilibration) مینامد، موتور اصلی یادگیری و پیشرفت فکری است.
در ادامه، تصویر مربوط به اسلاید شماره 18 این پاورپوینت قرار داده شده است:
شاید شناختهشدهترین بخش نظریه روانشناسی ژان پیاژه، مدل چهار مرحلهای رشد شناختی او باشد که توالی آن را برای همه کودکان ثابت میدانست. مرحله اول، “حسی-حرکتی” (از تولد تا ۲ سالگی)، دورانی است که شناخت جهان عمدتاً از طریق حواس پنجگانه و کنشهای فیزیکی صورت میگیرد. بزرگترین دستاورد این دوره، درک مفهوم “پایداری شیء” (Object Permanence) است؛ یعنی کودک میفهمد که اشیاء حتی زمانی که از دید او خارج میشوند، همچنان وجود دارند. مرحله دوم، “پیشعملیاتی” (۲ تا ۷ سالگی)، با انفجار استفاده از زبان و تفکر نمادین (مانند استفاده از یک چوب به عنوان شمشیر در بازی) همراه است. با این حال، تفکر کودک در این مرحله به شدت “خودمحور” (Egocentric) است و قادر به درک دیدگاه دیگران نیست؛ برای مثال در “آزمون سه کوه” پیاژه، کودک نمیتواند منظرهای را از دید فردی که روبرویش نشسته توصیف کند. همچنین، تفکر او فاقد منطق “نگهداری” (Conservation) است و درک نمیکند که مقدار یک مایع با ریختن آن در ظرفی با شکل متفاوت، تغییر نمیکند. مرحله سوم، “عملیات عینی” (۷ تا ۱۱ سالگی)، نقطه عطفی است که در آن تفکر منطقی پدیدار میشود. کودک توانایی درک نگهداری، طبقهبندی اشیاء (Seriation) و درک روابط منطقی (Transitivity) را کسب میکند، اما این منطق هنوز به شدت به تجربیات و اشیاء عینی و ملموس وابسته است و با مفاهیم انتزاعی مشکل دارد. سرانجام، مرحله چهارم، “عملیات صوری” (۱۱ سالگی به بعد)، با دستیابی به اوج تواناییهای شناختی مشخص میشود. در این مرحله، نوجوان قادر به “تفکر انتزاعی” (Abstract Thought) و “استدلال فرضی-قیاسی” میشود؛ یعنی میتواند فرضیههایی را در ذهن خود صورتبندی کرده و به طور نظاممند آنها را برای رسیدن به یک نتیجه منطقی بیازماید، حتی اگر آن فرضیهها با واقعیت عینی در تضاد باشند.
تأثیر نظریه پیاژه بر روانشناسی و به ویژه بر فلسفه آموزش و پرورش، انقلابی و غیرقابل انکار است. او دیدگاه ما را از کودکی که صرفاً یک “بزرگسال کوچک” در نظر گرفته میشد، به موجودی با شیوههای تفکر منحصر به فرد و کیفیتاً متفاوت تغییر داد. این دیدگاه به شکلگیری رویکردهای “کودک-محور” و “سازندهگرا” در آموزش منجر شد که بر یادگیری از طریق اکتشاف، حل مسئله و فعالیتهای عملی تأکید دارند و معتقدند که آموزش باید با سطح آمادگی شناختی کودک متناسب باشد. با این همه، نظریه او از نقدهای جدی نیز در امان نمانده است. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که پیاژه تواناییهای نوزادان و کودکان خردسال را دستکم گرفته بود و مطالعات بعدی نشان دادهاند که برخی مفاهیم مانند پایداری شیء ممکن است زودتر از آنچه او تصور میکرد، شکل بگیرند. همچنین، منتقدان به ساختار مرحلهای و اکید نظریه او ایراد میگیرند و معتقدند که رشد شناختی جریانی پیوستهتر و موجمانند است تا یک سری جهشهای ناگهانی بین مراحل. مهمترین نقد شاید به نادیده گرفتن تأثیرات حیاتی زمینه اجتماعی و فرهنگی بر رشد شناختی بازگردد؛ دیدگاهی که توسط نظریهپرداز دیگری مانند لو ویگوتسکی به شدت مورد تأکید قرار گرفت. با وجود این نقدها، چارچوب مفهومی پیاژه همچنان به عنوان یک نقطه شروع بنیادی و یک نقشه راه کلاسیک برای هر کسی که به دنبال درک دنیای ذهنی کودکان است، ارزش خود را حفظ کرده است.
فهرست مطالب:
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.